اشیانه ی منو خدای من

دلم برای خودم تنگ میشود

دریاب مرا خدا

 سلام خدای قشنگی ها سلام خدای بزرگی ها سلام ای خدای خدا ها .......

خدای نقاشی ها خدای رویا ها خدای خیال ها . همون خدای بزرگ دل کوچیک منو تو ..همون خدای اسمون کویر . همون خدای ابی دریا . همون خدای خیس بارون . همون خدایی که بارون را اورد و بعد خودش چتر بالای سرت شد .

همون خدایی که بهت یک دل کوچیک داد با یک عالمه خواسته ی بزرگ .

خدایا گفتم کلبه ای از محبت می خواهم تو به من راه عاشقی را یاد دادی .گفتم گفتم یک قطر وفا می خواهم به هم مکتب خونه ی دوستی رو نشون دادی .منم که واقعا خسته بودم رفتم مکتب خونه بدون هیچ مقدمه ای عاشق شدم تا محبت دریافت کنم . حداقل یک بار در ماه ....!

چه ارزوی محالی است دوباره پرواز با بال پرستو ها ...خدایا دلم برا خودم تنگ میشود . برای اینکه خودم باشم همون معشوقه ی قدیمی که معبودش و عشقش تو بودی . همون بچه کوچولویی که تو بهش رسم عاشقی رو یاد دادی وفرستادیش مکتب خونه ..

خدایا به عشق خداییت ایمان دارم .به اون مهر بی پایانت اعتماد دارم و به نگاه های مکررت نیاز . خدایا هیچ گاه نگاهت را از من نگیر که محتاج نگاهت شده ام .

خدایا بار ها به در مکتب خانه رفتم .اما کسی حتی حاضر نشد مرا بشناسد چه رسد به اینکه ......

گفتم محبت می خواهم تو مرا به جاده ی عشق می فرستی . حال که پای در این جاده نهادم مرا ترک می کنی . اخر نفهمیدم خدا چرا عاشق همیشه تنهاست .؟؟؟!

می گویند خدا تنهاست اما ماکه خدانیستیم پس چرا همیشه تنهاییم . وای دلم می سوزد برای خودم .دوباره تنها شدم .بازم مثل قدیم تنهایی شب شد همدمم .

می خواهم شاد باشم اما نمی تونم اخه چرا نمی تونم خدا ؟؟؟ من اینو دوست ندارم

بهم بگو بگو پایان این قصه کجاست؟؟؟

نویسنده: منو دلم ׀ تاریخ: چهار شنبه 17 اسفند 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

خدا

 

خداي من آرزوي همه آدم ها رو بده آرزوي منم بده...... ميدوني من ازت چي مي خوام خدا جونم من ازت يك قلب آروم مي خوام يك دلي پر از محبت و روحي آرام وجسمي سالم آره خدا جونم دوست دارم اينقدر پاك بشم خوب بشم كه تو رو توي قلبم احساس كنم خدا جونم خيلي دوستت دارم اول به همه كمك كن بعد هم به من.....

          خدا جون دوستت دارم  

نویسنده: منو دلم ׀ تاریخ: چهار شنبه 17 اسفند 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

خداجون دوستت دارم

 

خداي من آرزوي همه آدم ها رو بده آرزوي منم بده...... ميدوني من ازت چي مي خوام خدا جونم من ازت يك قلب آروم مي خوام يك دلي پر از محبت و روحي آرام وجسمي سالم آره خدا جونم دوست دارم اينقدر پاك بشم خوب بشم كه تو رو توي قلبم احساس كنم خدا جونم خيلي دوستت دارم اول به همه كمك كن بعد هم به من.....

          خدا جون دوستت دارم  

نویسنده: منو دلم ׀ تاریخ: چهار شنبه 17 اسفند 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

به نام همون خدای مهربون قصه ها

 

به نام همون خدای مهربون قصه

 

همون خدایی که شده مهربون دلها

همون خدایی که نقاشی میکنه دوتا دوتا قلب های تنها

همون خدایی که رسیدن به قلب گم شدت رو می سپاره به دست سرنوشت

سرنوشت هم برات ننوشت و ننوشت و ننوشت وقتی هم نوشت خیلی بد نوشت

اما باور کن هرگز نمی توان سرنوشت را از سر نوشت

خدایا به من از عشق خداییت جرعه ای شراب بده که در این میخانه ی سر در گم دنیا مانده ام تک و تنها بی جام شراب

خدایا غلام در گاهت نیستم   !

من بنده  حتی لحظه ای شکر انعام تورا نگفتم  گناه کردم و به تکرار گناهم اسرار

آخ  .....  نه  گناهم را فاش کردی و نه نعمتت را ازمن  دریغ  کردی  اگر اطاعتت می کردم چه می کردی  ؟؟

پایان  این قصه کجاست  نمی دانم ؟!!

 

 

نویسنده: منو دلم ׀ تاریخ: چهار شنبه 17 اسفند 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

لقمه ای از عشق

 

خدایا من بنده ی مطیعی نبودم اما تو هرگاه چیزی را در خواست کردم به من دادی

تشنه بودم و سیرابم کردی گرسنه بودم و سیرم کردی و من از روی نادانی فکر می کردم اب و غذا مرا سیر ساخته اند.

خدایا حال که فهمیدم دورنیست اما نزدیک هم نیست باز حاضر خواهی شد مرا سیرسازی.ولی این بار تشنه ی اب نیستم بلکه حلاکه یک قطر محبتم در این کویر برهوت تنهایی باز مرا  به رسم قدیم سیر می سازی .

گرسنه ام اما غذا نمی خواهم بلکه لقمه ای از عشق خداییت را در خواست می کنم بر من می دهی لمه ای از عشق  ؟.....

نویسنده: منو دلم ׀ تاریخ: دو شنبه 15 اسفند 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

بازهم سلام ای خدای من

 

بازهمه سلام خدای بزرگ دل کوچیک من دلم برای اینکه دوباره باهم مثل قدیم خلوت کنیم تنگ شده

دلم گاهی وقتی واسه خودم هم تنگ میشه ....... وقتایی که گم میشم تو درون خودم . نمی دونم درست کجاهستم واسه چی هستم دارم غرق غرور میشم که خودت با بزرگی مهر خودت دقیقه ی 90 به دادم میرسی .

میشه این بار هم به دادم برسی نگاه به دستای کوچیکم کن نه به دل پر از گناهم نگاه به مه تو چشمام کن نه به کوله بار گناه پشتم . ببین حال زار این دل بی چاره ی منو اونوقت دستم رو بگیر و از خودم رهام کن بزار پرواز رو یاد بگیرم میشه منو از عرش کبریایت پر دهی و در افق های دور دست هم بال من شوی وبا دل کوچکم هم کوچ

دوست دارم خط افق را دنبال کنیم منو تو باهم ..............

درست مثل قدیم ..!!

گاهی اوقات دلم برای خودم تنگ می شود ......................

نویسنده: منو دلم ׀ تاریخ: دو شنبه 15 اسفند 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

تولد یعنی گناه

 

من هیچ نمی دانستم تولد یعنی گناه اگر میدانستم            هرگز این یک گناه را انجام نمی دادم 

نویسنده: منو دلم ׀ تاریخ: دو شنبه 15 اسفند 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

خدایا

خدایا سلام کردم فقط همین گناهم چه بودکه جوابم را                             ندادی

نویسنده: منو دلم ׀ تاریخ: دو شنبه 15 اسفند 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

به نام خدای افسانه ها

 

 

به نام خدای افسانه ها

خدایا چراغ راه شب های تارم را از من مگیر .

و نگذار قلم نویس افسانه ها شوم .

من دوست دارم همدم شب های تاریکم را با این که خوب می دانم هیچ همدمی ندام

من دوست ندارم ای شب سواری ها را .تاکجا این سوار خواهد راند

نمی دانم مقصد پایان در کجاست ؟؟

خدایا پایان این خط سیاه را در کدام صفحه ی هستی رسم خواهی کرد

ببین !!

بر روی سنگ درد دل نوشتم واب شد .گناهم چیست که اینگونه می سوزم ؟؟ !!

بس نیست برای این دل نازک من ! !

دل شکستن هنرنیست این را من هم می دانم 

اما خدای من این چه رسمی است ؟؟؟.....

رفیقان را جدا کردن هنر نیست رفیقان قلب انسانندخدایا بدون قلب چگونه می توان زیست ؟ ؟ !

پایان این قصه کجاست نمی دانم ؟؟ ! !

 

نویسنده: منو دلم ׀ تاریخ: دو شنبه 15 اسفند 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

به نام همون خدای مهربون قصه ها

 

به نام همون خدای مهربون قصه

 

همون خدایی که شده مهربون دلها

همون خدایی که نقاشی میکنه دوتا دوتا قلب های تنها

همون خدایی که رسیدن به قلب گم شدت رو می سپاره به دست سرنوشت

سرنوشت هم برات ننوشت و ننوشت و ننوشت وقتی هم نوشت خیلی بد نوشت

اما باور کن هرگز نمی توان سرنوشت را از سر نوشت

خدایا به من از عشق خداییت جرعه ای شراب بده که در این میخانه ی سر در گم دنیا مانده ام تک و تنها بی جام شراب

خدایا غلام در گاهت نیستم   !

من بنده  حتی لحظه ای شکر انعام تورا نگفتم  گناه کردم و به تکرار گناهم اسرار

آخ  .....  نه  گناهم را فاش کردی و نه نعمتت را ازمن  دریغ  کردی  اگر اطاعتت می کردم چه می کردی  ؟؟

پایان  این قصه کجاست  نمی دانم ؟!!

 

نویسنده: منو دلم ׀ تاریخ: دو شنبه 15 اسفند 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

صفحه قبل 1 صفحه بعد

درباره وبلاگ

پایان این قصه کجاست نمی دانم ؟؟؟


لینک دوستان

لینکهای روزانه

جستجوی مطالب

طراح قالب

CopyRight| 2009 , ashyane.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.COM